پارت آخر:) ناظر پلیز منتشر:)♡
روز ها مانند ابر سپری میشد و من مونده بودم و فکرای توی سرم دراکو هنوز تو هاگوارتز بود هر وقت چشمم به چشماش میوفتاد قلبم تند تند می تپید صدای در رشته افکارمو بهم زد در باز شد و لونا اومد داخل لبخند محوی زدم سلام لونا : سلام...چیزی شده؟ به نظر میاد تو فکری آلیس بدجور سراغتو میگیره بهش گفتم حالت خیلی خوب نیست جدا به نظر خوب نمیای چی شده؟ ایزابل : من...خوبم لونا : در مورد دراکوعه؟ ایزابل : متعجب بهش خیره شدم چی؟ لونا : متوجه نگاه هایی که بهش میکنی شدم دراکو ام خیلی تو فکره! اگه هنوز دوسش داری چرا خودت و اونو اذیت میکنی؟ ایزابل : نمیدونم میتونم دوباره بهش اعتماد کنم یا نه لونا : قلبت چی میگه؟ ایزابل : میگه بهش اعتماد کنم ولی این تا وقتی به حرف قلبم گوش دادم زندگیم خراب شد لونا : خودت چی فکر میکنی؟ دوسش داری؟ میتونی بهش اعتماد کنی؟ ایزابل : آره! لونا : پس چرا هنوز نشستی برو بهش بگو ایزابل : نه فعلا نه....لونا : بیا یکم بریم بیرون حال و هوات عوض شه بیا دیگه ایزابل : باشه نفس عمیقی کشیدم و از رو تخت بلند شدم دنبال لونا راه افتادم باد سردی می وزید شاخه درختا تکون می خورد برف هنوز می بارید و همه جا یخ زده بود چرا اومدیم جنگل؟ لونا : همینطوری این جنگل واقعا قشنگ و خاصه ایزابل : اهوم ولی این جنگل حقیقت های دردناک زیادی رو واسم آشکار کرد لونا : حالا اون اتفاق اون حقیقت تموم شده انقد به گذشته فکر نکن ایزابل : باشه....بقیه راه همراه سکوت سپری شد لونا خسته شدم هوا سرده برگردیم؟ لونا : باشه
بین راه دراکو رو دیدم دراکو : ایزابل؟ یه نامه...اومده ایزابل : از طرف کی؟ دراکو : بهتره خودت بخونی ایزابل : لونا من باید برم فعلا از کنارش گذشتم و رو نیمکت نشستم نمیدونم چرا ولی دستام می لرزید نامه رو باز کردم خط قشنگی داشت و بوی تلخ سیگار و ادکلن نامه رو همراهی میکرد ( سلام میدونم اگه بگم کی هستم ادامه نامه رو نمیخونی ایزابل ، پیدات نکردم نمیدونم کجایی فقط امیدوارم خوب باشی نمیتونستم ببینمت چون حتی نمیتونم تو چشمات نگاه کنم پدرم اون باهات بد کرد ولی بابتش متاسف نیستم در واقع بابت پدر و مادرت متاسفم ولی پدرم نه هر چیم باشه تام ریدل یا ولدمورت هر چی که بهش میگید پدرم بود! وقتی رفت قلبم شکست مهم نیست کجام چقدر ازت دارم امیدوارم منو ببخشی دلم واست تنگ شده ولی چی میشه کرد؟ شاید یه روز شاید چند سال دیگه ببینمت ولی نمیتونم باهات یه کلمه حرف بزنم دوسِت داشتم اما گذشت امیدوارم دراکو کنارت باشه اون پسر لجبازیه خیلی درونگراست ولی واقعا دوسِت داره شاید تنها آدمی باشی که میتونه درکش کنه کنارش باش تنها چیزی که واسم مهمه خوشحالی توعه! نمیدونم این نامه کی به دستت میرسه ولی اگه رسید بدون من فراموشت نمیکنم ولی سعی کن فراموش کنی همه چیو منو فراموش کن بهم قول بده از طرفم به دراکو بگو هنوز دوستیم نه؟ تنها رفیقم بودی منو از قلبت ، ذهنت پاک کن از طرف متیو ریدل! ) چند قطره خیس روی برگه بود اشکی از روی گونم سر خورد و روی برگه مچاله شده فرود اومد.....
نگاهم به دراکو افتاد چشماش غرق اشک بود به روبه رو خیره شدم برف آروم و بی صدا روی زمین فرود میومد و باد اشکامو همراه خودش میبرد خاطراتی که باهاش داشتم تو ذهنم مرور میشد ( دراکو؟ تقصیر این عجیب غریب بود دراکو : متیو بی خیال فقط بازی بود متیو : دراکو چشم بزار منو ایزابل قایم می شیم دراکو : باشه برید 1....2....3....4....5....6....7...8...9 10 اومدم متیو : هیس ایزابل : باشه ساکتم دراکو : خب پیداتون کردم بیاید بیرون متیو : هوفف باشه ایزابل بلند شو ایزابل : خیلی باحال بود متیو بازم بیا اینجا متیو : من که همیشه میام مگه جز شما دوتا دوست دیگه ای دارم؟! ) دراکو یادته؟ چقدر سه تایی بازی میکردیم؟ کاش زمان برمیگشت عقب و همونجا می موندیم! دراکو : دلم واسش تنگ شده با اینکه هنوز پوزخنداش...حرفای آخرش توی ذهنمه ولی دلم واسش تنگ شده ایزابل : نمیتونم فراموشش کنم اون دوستم بود شاید تنها همبازی بچگیم! برگشتم و به چشمای دراکو خیره شدم دوسِت دارم دراکو : منم ایزابل همیشه..... کنارم بمون ایزابل : اگه تو بمونی منم میمونم تا آخرش کنارتم دراکو : ولی هنوزم مثل بچگیاتی وقتی یه قول میدادی حتما پای قولت می موندی باد سردی وزید لبخند محوی زدم و به برف های سرد و یخ زده خیره شدم دراکو : بیا بریم خونه....................... انگشتام روی کلاویه های پیانو و نگاهم به چشماش بود لبخند روی لبم نقش بسته بود....سرنوشت ما به هم گره خورده هر اتفاقی افتاد مهم نیست مهم اینه که الان کنار همیم این ملودیه عشقه که زندگی ما رو مثل موسیقی زیبا و بی تکراری می نوازه!..:)
~~~~~~~~The end~~~~~~~~
ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:)💚☺تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه:)♡♡ خب چطور بود؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگ بودددددد
ممنوون لیدی:)♡
لاولی ها به نظرسنجی جدیدم سر بزنید تنک:)
من مجبورت میکنم که یه داستان دیگه بنویسی !
یعنی باید بنویسی !!!
نمیشه و نمی تونمو حوصله ندارم و اینا کار ساز نیستناااا
من یه داستان دیگه می خوااااااااااممم
کلا خیلی خیلییییییییییی عالی بود
لاومم حتما بازم مینویسم فقط یکم باید فک کنم😂💚
ممنوووون کیوتممم💚♥
اگه دوس داشتی به داستان جدیدم سر بزن لاوم:)
یه رمان هری پاتری نوشتم پارت 1 و گذاشتم اگه دوس داشتی بخون:))
🥰😍❤️🌸🌸😙
...
عرررعرررر...عالیبیددد
تنکک...تنککک لاوممم:)♡
چرا این باید پارت اخر باشه؟🥲🥲🥲
هعیی دیگه باید تموم میشد خب:) تنککک لیدی:)♡
ویییی خیلی خوب بود
مرسیی مث شما:)
نخوندم فقط منتشر کردم چون میدونم تستات همیشه عالی هستند🧡
ممنون عزیزم♡
وای مرسییی لطف داری کیوتمم:)💚
عالی بود :)))))
ممنووون کیوتمم:)♡
چه قشنگ بود :)
ممنووون قشنگم:)♡